قرار ملاقات شهید صادقانی
چند دقيقه قبل از اذان مغرب، داشت با عجله از خانه خارج ميشد.
پرسيدم: «علیرضا! کجا ميروي با اين عجله؟»
همانطور که فاصله ميگرفت، گفت: «با يکنفر قرار ملاقات دارم.» و رفت.
از برادرش مهدی پرسيدم:« کجا ميرفت با اين عجله؟»
خنديد و گفت: «ميرفت مسجد تا نمازش را اوّل وقت بخواند.»
موضوعات: وصایای شهید, [ بازدید : 269 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما : ]
[ پنجشنبه 9 / 10 / 1395 ] [ 10:24 ] [ ( مهندس سیدهادی مرتضوی فرد) ]
[ ]